کودک استثنایی کیست؟

واژه کودک استثنایی به کودکانی گفته می‌شود که از جهات مختلف ذهنی، جسمی، عاطفی و اجتماعی تفاوت قابل ملاحظه‌ای با دیگر کودکان همسن خود دارند، به نحوی که به خاطر همین تفاوت‌های محسوس قادر نیستند از برنامه‌های درسی عادی که اصولا برپایه ویژگی‌ها و توانایی‌های مشترک بیشتر کودکان در سنین مختلف تنظیم شده است، به طور بایسته و شایسته بهره‌مند شوند، بنا بر این تعریف، واژه کودکان استثنایی، کودکان تیزهوش، عقب‌مانده ذهنی، نابینا، ناشنوا، ناسازگار، معلولین جسمی حرکتی و ناتوان در یادگیری خاص و نظایر آن را شامل می‌شود.

عنوان کودک استثنایی در مکاتب آمریکا و انگلیس فرق می کند در آمریکا به تمامی کودکانی که به نحوی با کودکان طبیعی و همسن خود از نظر فکری ، جسمی ، عاطفی ، عقلانی ، رفتاری ، … فرق داشته باشند استثنایی گفته میشود مسلما” با قبول این تعریف یک کودک نابغه ، نابینا ، ناشنوا ،‌عقب مانده ذهنی و نظایر آن همه استثنایی هستند .

در انگلستان لغت استثنایی را محدود به تیز هوشی می کنند و سایر کودکان را که به عللی تحت حمایت و آموزش خاص هستند کودکان ویژه میگویند .

امروزه واژه استثنایی به کودکانی اطلاق می شود که از جهات مختلف ذهنی، جسمی، عاطفی و اجتماعی تفاوت قابل ملاحظه ای با دیگر کودکان همسال خود دارند، به نحوی که به لحاظ همین تفاوت های محسوس قادر نیستند از برنامه های درسی عادی که اصولا برپایه ویژگی ها و توانایی های مشترک بیشتر کودکان در سنین مختلف تنظیم شده است، به طور بایسته و شایسته بهره مند شوند، بنا بر این تعریف، واژه کودکان استثنایی، کودکان تیزهوش، عقب مانده ذهنی، نابینا، ناشنوا، ناسازگار، معلولین جسمی حرکتی و ناتوان در یادگیری خاص و نظایر آن را شامل می شود.

واژه معلول به کسانی اطلاق می شود که به علت نقص جسمی، ذهنی یا اختلال رفتاری شدید، مشکلات و مسائل خاص دارند و به توجه فوق العاده نیازمندند. در واقع اصطلاح معلول دارای شمول محدودتری است. به دیگر سخن، هر کودک معلول، استثنایی نیز است، اما هر کودک استثنایی لزوما معلول نیست؛ بنابراین نباید واژه های استثنایی و معلول به طور مترادف به کار رود.

به طور کلی از نظر آموزشی به این گروه ها استثنایی گفته می شود:

• کودکان کم توان یا عقب مانده ذهنی یا کودکان آهسته گام

• کودکان مبتلا به اختلال در یادگیری خاص.

• کودکان سازش نایافته یا ناسازگار.

• کودکانی که دارای اختلالات گویایی اند.

• کودکانی که دچار نارسایی های شنوایی اند.

• کودکانی که دچار نارسایی های بینایی اند.

• کودکانی که به بیماری های مزمن خاص از قبیل بیماری قند، صرع و غیره دچارند.

• کودکانی که دچار نقص عضو یا فلج مغزی یا حرکتی اند “معلولین جسمی حرکتی” .

• کودکانی که دارای معلولیت های مضاعف اند.

• کودکان تیزهوش و پراستعداد.

وقتی با کودک استثنایی مواجه می شویم ذهن ما بخاطر انباشته شدن ، از غیر عادی بودن ذهنی یا جسمی کودک پیشداوری می کند و غالباً ویژگیهای خاصی که کودکان استثنایی دارند ( نابینایی – ناشنوایی – عقب ماندگی و … ) مشخصه اصلی آنها می شود . متاسفانه اکثر والدین از داشتن چنین فرزندانی احساس شرمندگی می کنند ودر قالب موارد سعی در مخفی کردن کودکشان در انظار عمومی دارند .


تاثیر فضای مجازی بر خیانت زوجین

 

فناوری، یعنی استفاده عملی از دانش و مهارت برای ساخت وسایلی که زندگی انسان‌ها را ساده کرده و بهبود بخشیده است. در واقع فناوری، طیف گسترده‌ای از وسایل مثل تلویزیون‌های هوشمند، موبایل، کامپیوتر، ماشین لباس شویی و هر وسیله‌ای که هوشمند است را شامل می‌شود.

فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی، به واسطه تنوع و جذابیتی که دارند، و همچنین به خاطر عدم فرهنگ سازی مناسب و عدم استفاده صحیح می‌‌توانند به کارکرد روابط زناشویی در خانواده آسیب جدی و مخربی وارد کند.

شبکه‌های اجتماعی به عنوان ابزاری ارتباطی که می تواند جنبه‌های مثبت و موثری در توسعه فرهنگی و روابط انسانی ایفا کند به دلیل مدیریت ناصحیح و استفاده افراطی و بدون تعقل و تعمق از سوی کاربران، این روزها برای بسیاری از خانواده ها به تهدیدی جدی تبدیل شده تا جایی که جنبه های آسیب شناسانه آن بیش از کارکردهای مثبتش جلب توجه می کند. امروزه در بسیاری از طلاق‌ها و نابسامانی ها وخیانت‌ها در روابط زوجین شبکه­ های اجتماعی مجازی به عنوان یکی از مهمترین عوامل نقش آفرینی می کند.

شبکه های اجتماعی موبایلی گرچه بستر مناسبی برای گسترش و تعمیق دوستی ها، تبادل دانش و اطلاعات و فرهنگ و ... فراهم آورده به همان نسبت هم انسانها را در روابط واقعی از همدیگر دور کرده است.

شبکه‌های اجتماعی باعث شده تا تعاملات چهره به چهره به کمترین میزان خود برسد و این به معنای مرگ یک رابطه زناشویی می‌باشد. غرق شدن در تکنولوژی، می‌تواند باعث کاهش حس ایمنی و رضایت زناشویی و افزایش احساس کنترل شود. در کنار این مسئله بهداشت روانی و جسمی افراد را نیز تحت تاثیر قرار داده و این مسئله می‌تواند بر روابط زوجین نیز تاثیرات مخرب خود را بگذارد.

خیانت در دنیای مجازی نوعی رابطه نامشروع است که افراد درگیر در آن، بدون آن که واقعاً با هم ملاقات کنند، نوعی ارتباط صمیمانه با مقاصد جنسی برقرار می‌کنند، از این رابطه با اصطلاح سایبرسکس یاد می‌شود. در واقع ممکن است دو نفر درگیر در خیانت مجازی هرگز چهره یکدیگر را نبینند یا صدای هم را نشنوند و چون تماس جسمی برقرار نمی‌شود، این صمیمیت اینترنتی رابطه واقعی به نظر نمی‌آید.

با این حال خیانت اینترنتی نیز تا حد زیادی شبیه به یک رابطه عاشقانه در دنیای واقعی است که می‌تواند آسیبی ماندگار به رابطه بزند یا حتی خانواده‌ای را متلاشی کند. خیانت در دنیای مجازی باعث می‌شود که همسر خیانتکار به اندازه کافی به همسر واقعی خود و فرزندانش توجه نکند و آنها را از توجه و زمانی که حقشان است، محروم کند. این بی‌توجهی حس نادیده گرفته شدن و بی‌اهمیت شمرده شدن را در خانواده القاء می‌کند.

خیانت‌های چتی نیز مانند خیانت‌های معمولی قدیمی ناگزیر به پنهان‌کاری و دروغگویی در ازدواج دامن می‌زند که بنیان خانواده را نابود می‌کند و اعتمادی را که لازمه‌ی دوام زندگی مشترک است، از بین می‌برد. حتی اگر همسری که به او خیانت می‌شود، هرگز از این خیانت خبردار نشود، بی‌وفایی همسر گناهکار، اعتماد بین زوجین را خدشه‌دار می‌سازد. به علاوه همسران متاهلی که مرتکب خیانت می‌شوند، با همسر خود پرخاشگرانه رفتار می‌کنند و به این ترتیب آسیب بیشتری به زندگی مشترکشان می‌زنند.

رفتارهای زیر مصادیقی از شیطنت در دنیای مجازی به شمار می‌آید:

·         کنترل کردن مداوم و وسواسی پست‌های فرد دیگری به جز همسر در رسانه‌های اجتماعی

·         درد و دل کردن یا اعتماد کردن به فرد دیگری به جز همسر پس از یک روز سخت و ناخوشایند

·         همسر خیانتکار نام عشق نامشروعش را با نامی جعلی ذخیره می‌کند تا همسرش متوجه خیانت او نشود.

·         استفاده مداوم از شکلک‌های عاشقانه در چت کردن با فرد دیگری به جز همسر یا نامزد

 

منبع دلگرم : https://www.delgarm.com/psychology/family-counseling/208903-%DA%A9%D8%B4%D9%81-%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%AA-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86

 


افسردگی در کودکان

افسـردگی در کـودکان بسـیار جدیتـر و شدید تر  از بزرگسـالان اسـت؛ زیـرا نشـانه احتمـال وراثتـی بـودن اختـلال یـا وقـوع یــک ضربــه دارد و همچنیــن احتمــال تــداوم آن تــا ســالهای بزرگســالی بســیار اســت. همچنیــن بــه دلیــل اینکــه کــودکان در دوران حسـاس رشـد مغـزی قـرار دارنـد، وجـود اختـلال در ایـن سـنین میتوانـد منجـر بـه بدعملکـردی بسـیاری از سـاختارهای مغـزی کـودک طـی سـالهای آتـی عمـرش شـود. افسـردگی میتوانـد تبعـات بسـیاری در پـی داشـته باشـد کـه از بدعملکـردی در زندگـی روزمـره آغـاز و ممکـن اسـت بـه خودکشـی بینجامـد.

از جمله مواردی که خطر افسردگی در کودکان را افزایش می‌دهند عبارتند از:

·        مشکلات خانوادگی

·        زورگویی همسالان

·        سوء استفاده جسمی، عاطفی یا جنسی

·        سابقه خانوادگی افسردگی یا سایر مشکلات سلامت روان

·        گاهی اوقات افسردگی در اثر یک اتفاق سخت ایجاد می‌شود، مانند جدایی والدین، ??دزدی و مشکلات با دوستان یا فرزندان دیگر.

افسردگی کودکان غالباً ناشی از ترکیبی از چند چیز است. به عنوان مثال، فرزندتان ممکن است افسردگی را به ارث برده باشد و در عین حال برخی از رویداد‌های دشوار زندگی را تجربه کرده و به این بیماری مبتلا شده باشد.

نشانه‌های بیرونی افسردگی کودکان به‌این‌صورت است:

خشم و کج‌خلقی؛ احساس مستمر ناراحتی و ناامیدی؛ انزوای اجتماعی؛ افزایش حساسیت نسبت به طردشدن؛ تغییر و اختلال در اشتها به شکل کاهش یا افزایش؛ تغییر و اختلال در خواب به شکل کم‌خوابی یا خواب زیاد؛ طغیان کلامی یا فریاد و گریه؛ مشکل در تمرکز؛ خستگی و کاهش انرژی؛ دردهای بدنی (مانند شکم‌درد و سردرد) که با درمان‌ها متوالی بهبود نمی‌یابد؛ کاهش توانایی برای انجام فعالیت‌ در خانه یا با دوستان در بازی‌ها و …؛ احساس گناه و بی‌ارزش‌بودن؛ ضعف در تفکر یا تمرکز؛ فکر‌کردن درباره مرگ و خودکشی.

این نشانه‌ها در تمام کودکان یکسان نیست. درواقع نشانه‌های افسردگی کودکان در شرایط مختلف و زمان‌های گوناگون به شکل‌های متنوعی خود را نشان می‌دهند. با این‌وجود بعضی از کودکان با وجود افسردگی به شکلی معقول رفتار می‌کنند و نشانه‌های بیرونی مذکور را ندارند، اما بیشتر کودکان ضمن تجربه افسردگی تغییرات محسوسی در عملکرد تحصیلی، فعالیت‌های اجتماعی، علایق و حتی ظاهرشان ایجاد می‌شود.

اگر احساس کردید کودک‌تان از افسردگی رنج می‌برد شاید اندکی مقابله با آن سخت باشد، اما در این زمینه اولین راه صحبت کردن با اوست. تلاش کنید تا مشکلاتش را شناسایی کنید و این‌که چه چیزی علت بروز این مشکل است را بیابید.

نسبت به مشکلات کودکتان بی‌توجه نباشید، چرا که شاید برای شما موضوع بی‌اهمیتی باشد، اما احتمالا برای فرزندتان مشکل بزرگی است.

در صورتی که راه‌های فوق کارساز نبود از مشاوران خانواده، از اقوام و نیز از روش رفتار درمانی شناختی که نوعی از گفتار درمانی است زیر نظر یک متخصص کمک بگیرید.

همه کودکان و نوجوانان نیازمند دریافت حس احترام، ارزشمندی و دوست‌ داشته شدن از سوی دیگران هستند و نیاز شدیدی به برقراری ارتباط با والدین‌شان دارند.

تشخیص افسردگی کودکان به‌خصوص در سنین زیر سه سال کمی مشکل است، زیرا با دوره‌های بدقلقی و لجبازی آنان اشتباه گرفته می‌شود. به‌طور طبیعی کودک از پانزده ماهگی تا سه‌ونیم سالگی رفتارهای لجبازانه برای رسیدن به خواسته‌هایش دارد که شامل پا کوبیدن، سر کوبیدن، جیغ و فریاد کشیدن وغیره است. بروز این رفتارها در این سن کاملاً طبیعی است، نه نشان‌دهنده افسردگی. به همین دلیل تشخیص علایم افسردگی معمولاً از حدود سه سالگی به بعد راحت‏تر است.

گاهی هم لازم است به خواسته کودک «نه» گفته شود. در این صورت والدین باید جدیت لازم را در رفتار خود داشته باشند و با مشاهده لجبازی کودک مستاصل نشوند، کوتاه نیایند و نگران افسرده شدن او نباشند، زیرا همان‌طور که اشاره شد، این رفتارها در سنین نوپایی کاملاً طبیعی است.

البته مشابه این رفتار را در دوره نوجوانی هم تا حدی طبیعی می‌دانیم، چون طبق تعریف کنوانسیون کودک، دوره کودکی تا سن هجده سالگی است.

عصبانیتت کودک هم می‌تواند نشانه‌ی از افسردگی باشد. اما اگر این علایم از حدود سه‌ونیم تا چهار سالگی به بعد مداوم و حداقل دو تا سه هفته در کودک وجود داشته باشد، به افسردگی‌اش شک می‌کنیم.

یکی از علایم مهم افسردگی کودکان، تحریک‌پذیری و عصبانیت آنهاست. مثلاً می‏بینید کودکی که تا چندی قبل خوش‌اخلاق بوده و مشکلی نداشته، حالا علاوه بر این‌که غمگین است، خیلی زود عصبانی می‌شود و واکنش نشان می‌دهد.

علاوه بر ژنتیک، عوامل هورمونی، استرس‌های روزمره زندگی، فشار والدین و برخی مسایل دیگر هم هم ‌می‌تواند در ایجاد و بروز افسردگی کودک نقش داشته باشد.


نقش خانواده در ترک اعتیاد

 

زمانی که یکی از والدین و یا هر دوی آن ها معتاد باشند ، آسیب به تک تکِ اعضای خانواده وارد می شود. کودکان چنین خانواده هایی به علت احساس شرمندگی و خجالت، ارتباطات و فعالیت های مشترک با دوستان خود را مخصوصا در محیط خانواده محدود می کنند. اکثرا روابط را به خارج از خانه و به دور از پدر و مادر حفظ می کنند. چرا که احساس امنیت و آرامش را از آن ها نمی گیرند، آن ها بارها شاهد رفتارهای تکانه ای و انفجاری عضو معتاد بوده اند و از حمایت های عاطفی و فیزیکی برخوردار نیستند.

در بسیاری از مواقع فرزندان نیز معتاد می شوند شاید به این دلیل که بتوانند بهتر محیط خانواده را تحمل کنند و یا شاید به این دلیل که ترس از مصرف و عوارض مواد برای آن ها کاهش پیدا کرده باشد. اما گاه شاهد هستیم، یک نوع تنفر و بیزاری از مواد در فرزندان ایجاد می شود، که باعث می شود آن ها هیچ وقت به سمت مصرف مواد نروند. اما احتمال بروز مشکلاتی مثل افسردگی، اختلالات شخصیت، مشکلات بین فردی و اعتماد به نفس پایین در کودکان این خانواده ها مشاهده می شود

یکی از اشتباهات رایج در ترک اعتیاد ، تلاش خودسرانه برای درمان می باشد. اولین کار تشویق بیمار معتاد به گرفتن کمک تخصصی از مراکز مربوطه است. زمانی که فرد معتاد با میل خود و یا با اصرار خانواده تصمیم به ترک می گیرد به نحوی وارد پروسه درمان شده است. دیدگاه خانواده در این مرحله باید نسبت به زمانی که مصرف داشته تغییر کند، خانواده باید بداند ترک، روندی سخت بوده و فرد معتاد در این مدت تحریک پذیر است و نیاز به مراقبت بعد از ترک از جانب خانواده دارد.

پس همه اعضا باید یاد بگیرند چگونه انسجام خانواده را حفظ کنند. وقتی تعامل افراد بیشتر می شود حس اعتماد و حمایت در آن ها نیز بیشتر می شود و بر روابط عاطفی اعضا نیز تاثیر مثبت خواهد گذاشت.

اعضای خانواده باید بدانند برای آنکه جلوی بازگشت به اعتیاد را بگیرند با رفتارهایی مثل بی توجهی، سرزنش، پرخاشگری و اعمال زور موفق نمی شوند، بلکه با صبوری و داشتن یک رابطه حمایت گرانه به طوری که فرد معتاد احساس کند که خانواده برای سلامت او اهمیت قائلند و همیشه در این مسیر همراه او می باشند. از دیگر کارهایی که خانواده می تواند انجام دهد:

·         همراهی بیمار تا مراکز و جلسات درمانی

·         سپردن مسئولیت و وظایف (ترجیحا از وظایف سبک و به تدریج مسئولیت ها و وظایف سنگین تر)

·         صحبت کردن با او در زمان هایی که میل به مصرف دارد و یاد آوری اهداف و زحمات او جهت تحقق درمان و ترک

·         تغییر محیط و آنچه که بیمار را به یاد مصرف می اندازد و وسوسه را در او تشدید می کند.

به دلیل غفلتی که اعضاء خانواده نسبت به یکدیگر در زمان مصرف داشته اند، برنامه ریزی و فعالیت هایی که خانوادگی باشند، اهمیت زیادی پیدا می کند. پیاده روی، مسافرت، درست کردن یک وعده غذایی مفید برای ترک، و بازی های گروهی می تواند از فعالیت هایی باشد که در این مرحله و حتی در برقراری یک رابطه منسجم و پایدار تاثیرگذار باشند. خانواده نیز می تواند در جریان مشاوره ها قرار بگیرد؛ تا بتواند با برخورد درست به بیمار معتاد کمک کند که به مواد بازگشت نداشته باشد. پس نقش خانواده در مراقبت از ترک همچنان باقی است.

منبع : https://www.beytoote.com/news/social/quit1-addiction-at-home.html


نکاتی که با مشاوره قبل از ازدواج از آن ها آگاهی پیدا میکنید

از مهم ترین ارکان برای تشکیل یک زندگی خوب ، شناخت رفتار و خصوصیات اخلاقی طرف مقابل می باشد. ازدواج مقوله ایی کاملا دو طرف است ، به این معنی که زن و مرد هر دو باید از نیاز های همدیگر آگاهی پیدا کنند و نیاز های یکدیگر را بشناسند، اگر قبل از ازدواج مشاوره صورت نگیرد، شناخت خصوصیات یکدیگر ممکن است با مشکل مواجه شود. متخصص در مشاوره پیش از ازدواج توانایی سنجش و شناخت تفاوت های زیر‌ بنای شخصیت را دارد و نظر زوجین را نسبت به این تفاوت ها جلب می‌کند، موارد دیگری که در جلسات مشاوره پیش از ازدواج بررسی می‌شود، آرزوها، تمایلات، توقعات، خط قرمزها و رمز و رازهای طرفین است، مشاوره قبل از ازدواج به طور کلی مشاوره برای انتخاب مورد مناسب برای یک عمر زندگی است. درمشاوره قبل از ازدواج، مشاور هیچ وقت به طرفین نمی گوید که این کار را بکنید یا نکنید بلکه وظیفه مشاور آگاه کردن است.یک مشاوره ازدواج میتواند مشکلات احتمالی پیش رو را در زندگی شما پیشگیری نموده و احتمال به وجود آمدن مشکل را برای شما به حداقل میرساند و به شما کمک میکند تا دید درست و منطقی نسبت به زندگی و همسر خود پیدا کنید و از این امر که شما پس از ازدواج با صحنه ای مخالف آنچه در رویاهایتان پرورانده ای مواجه شوید و احساس کنید که تصمیم نادرستی در خصوص ازدواج گرفته ای به دور کند.مشاوره ازدواج به شما کمک خواهد کرد تا رنگ زندگیتان پس از مدتی عوض نشود و شما به طور مداوم احساس خوشبختی داشته باشید و راهکارهایی را به شما ارئه میدهد که شما عشق را به صورت مداوم در زندگی خود داشته باشید و مسائلی از جمله (خشم ،پرخاشگری ، تکراری شدن زندگی ) عشق را از میان شما حذف نکند. قطعا مسائل مالی در آغاز زندگی زیاد توسط زوج ها مد نظر گرفته نمی شود، بخصوص آن هنگام که صحبت از عشق و علاقه در میان باشد. آنچه که زوجین جوان معمولا از آن غفلت می کنند نیاز به کسب استقلال مالی پیش از ازدواج است، ازدواج هایی که پیش از رسیدن به استقلال مالی انجام می پذیرند معمولا با دشواری های فراوانی همراه می شوند. استقلال مالی اولین شرط تشکیل یک خانواده است ، متاسفانه فرهنگ ما به گونه ای است که در صورت عدم وجود استقلال مالی خانواده های زوجین دخالت های بسیاری در امور آنها به انجام می رسانند، که این امر زندگی مشترک زوجین را با دشواری های فراوانی رو به رو می کند. مسائل جنسی یکی دیگر از مسائلی است که در مشاوره قبل از ازدواج مورد توجه قرار می گیرد. شاید با قطعیت بتوان اظهار داشت تداوم و احساس رضایت از یک زندگی مشترک به میزان زیادی به تداوم یک رابطه زناشویی وابسته است، یکی از مسائلی که به صورت علمی در یک جلسه مشاوره ازدواج مورد بررسی قرار می گیرد این است که در حین گفتگو با زوجین دریابند: اولا آنان تا چه میزان آماده انجام فداکاری های جنسی در مقابل یکدیگر هستند و آیا آنان آماده اند که نسبت به یکدیگر وفادار بمانند؟ دوم آنکه روابط جنسی آنان در دراز مدت تا چه میزان رضایت بخش خواهد بود. مسائلی از این دست همگی در یک مشاوره قبل از ازدواج زیر ذره بین قرار می گیرند. مسائل مربوط به سطح آگاهی ها یکی دیگر از مسائلی ست که باید مورد توجه قرار گیرد، مسائلی چون سطح هوش، سطح خانوادگی طرفین، مسائل مذهبی و اعتقادی و دیگر مسائلی از این دست می تواند در نحوه تعامل زوجین با یکدیگر بسیار تاثیر گذار باشد. بنابر آنچه که گفته شد می توان به وضوح دریافت در بنیان گذاری یک زندگی مشترک موفق، طیف وسیعی از مسائل دخیل هستند و همین امر ضرورت انجام مشاوره قبل از ازدواج را بخوبی نمایان می سازد.

 

منبع نمناک : https://namnak.com/Consulting.p76326